داریوش ارجمند: بازی عربنیا در «مختارنامه» را دوست نداشتم
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۶۹۶۲۲۳
ایران اکونومیست -
به گزارش ایران اکونومیست؛ وی در ابتدای گفتوگو درباره صراحت بیانی که دارد عنوان کرد که من هیچ وقت صراحت را با وقاحت و تحقیر اشتباه نگرفتم؛ کاری که خیلی از مجریان تلویزیون میکنند. اتفاقا که کتابی درباره اصول اجرای درست هم نوشتم که منتشر خواهم کرد.
وی همچنین گفت که در خانوادهای به دنیا آمده که مادرش تار مینواخته و خواهر و برادرش هم به هنر پیوستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* بازی فریبرز عربنیا را در «مختارنامه» اصلا دوست نداشتم
بازیگر نقش مالک اشتر بعد از نمایش عکس داوود میرباقری در پاسخ به این سوال که آیا برای بازی در مختارنامه پیشنهاد داشته عنوان کرد که با واسطه میان تصویربرداری این کار برای بازی دعوت شده است و ادامه داد: به واسطه گفتم بگویید که سناریو را برایم بفرستند و از آنجایی که من و داوود از این حرفها هیچ وقت باهم نداشتیم که سناریو را بخواهم او احتمالا تعجب کرد و در نهایت این همکاری اتفاق نیفتاد. من اصلا شخصیت مختار را در تاریخ اینقدر علیه السلام نمیبینم که برایش سریالی به این عظمت ساخته شود.
او درباره بازی فریبرز عربنیا هم گفت: اصلا بازی عربنیا را دوست نداشتم. اولین اصل برای بازی در یک سریال تاریخی این است که صورتت شباهتی به اصالت نقش داشته باشید مهدی فتحی وقتی نقش عمروعاص را بازی میکرد با آن شکل بازی شک نمیکردید که این آدم عرب است اما از کجا شما میتوانید در مختارنامه حس کنید که آقای عربنیا به جز اسمش عرب است؟ زحمت زیادی برای ساخت آن مجموعه کشیده شد اما برای چی؟
* حسن فتحی من را دوست نداشت و ندارد
پس از آن عکس اکبر عبدی نمایش داده که او معتقد بود اکبر عبدی بیشتر از آنکه در بازیگری استعداد داشته باشد در شو مستعد است و اگر به او برنامه بدهند خیلی بیشتر از دورهمی و ... دیده میشود.
ظلیپور از فیلم ازدواج به سبک ایرانی به عنوان یکی از بهترین فیلمهای کارنامه داریوش ارجمند یاد کرد و پرسید که چرا هیچ وقت همکاری با این کارگردان تکرار نشد که وی در پاسخ گفت: حسن فتحی من را دوست نداشت و هنوز هم دوست ندارد برعکس کیمیایی که عاشق بازیگرهایش میشود. اگر در فیلم اولش کار کردم چون فیلم اولش بود؛ خیلی از کارگردانها فیلم اولشان را با من کار کردند. من خیلی نظر و پیشنهاد میدادم و احتمالا همین را دوست نداشت.
* اگر علی معلم زنده بود مجری هفت مشخص بود
پس از این صحبت، نام علی معلم به میان کشیده شد و یاد این هنرمند نیز زنده شد و ظلیپور با کنایهای گفت: علی معلم مردی تکرارنشدنی بود و قطعا اگر زنده بود روند انتخاب مجری برای برنامه هفت اینقدر طول نمیکشید! و ارجمند نیز با تایید این حرف گفت: بارها و بارها بعد از فریدون جیرانی به علی برای اجرای این برنامه پیشنهاد شده بود اما نپذیرفت چون اصولی داشت.
* فرار از بهروز افخمی به خاطر ناصر تقوایی
در بخشی دیگر از گفتوگو نیز ارجمند به این موضوع برای اولین بار اشاره کرد که به خاطر بازی در ناخدا خورشید قید بازی در کوچک جنگلی به کارگردانی بهروز افخمی را زده است.
بازیگر فیلم «اعتراض» درباره همکاریاش با حامد کلاهداری در پایان نامه و شکلات داغ و اینکه آیا از این همکاری پشیمان است، بیان کرد: من کلاهداری را از وقتی بچه بود میشناختم و فیلم شکلات داغ او هم به نظرم فیلم خیلی خوبی است اما پایان نامه که من بازی کردم سناریو اش این نبود اصلا قرار نبود از دانشجوی ستاره دار و این چیزها در آن صحبت شود ، چیزی که من خواندم این نبود.
* کنایه تند داریوش ارجمند به محمدرضا شریفینیا
ظلیپور با نمایش عکس محمدرضا شریفی نیا پرسید که چرا در طول این سالها مانند این چهره کار کستینگ فیلم های سینمایی را انجام ندادید و بازیگر معرفی نکردید؟ که او در پاسخ گفت: من روی شاگردانم تبلیغ نکردم و نمیکنم. ایشان خیلی کارها میکند که ربطی به سینما ندارد و یکی از آنها هم همین است! کستینگ میدانید یعنی چه؟ سندیکایی وجود دارد که گروهی بازیگران را رصد میکند و بعد انتخاب میکند نه اینکه من از چشم و ابروی کسی خوشم میآید او را انتخاب کنم یا اینکه او دخترخالهام است یا پسرخالهام و آن یکی ۱۰ هزار تومان میدهد و کسی دیگر ۵ هزار تومان!
برنامه «من و شما» به تهیهکنندگی هادی قندی، اجرای آرش ظلیپور و نویسندگی دنیا خمامی جمعهها ساعت ۱۴ به صورت زنده از شبکه شما پخش و تکرار آن ساعت ۲۳ روی آنتن میرود.
منبع: ایران اکونومیست
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۹۶۲۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط یکی از معلمها میداند
خبرگزاری مهر، گروه مجله _ مرتضی درخشان: اینکه یک پسر در آینده چهکاره میشود را میتوان اول از همه از خودش پرسید و پاسخی که دریافت میکنید اغلب خلبان، پزشک یا مهندس است. البته ضمن احترام به صنف «لاستیک فروشان»، این قاعده، استثنائاتی مثل آن لاستیک فروش محترم هم دارد؛ اما این پاسخ اصلاً معتبر نیست، شما باید از افراد دیگر هم بپرسید، هرچند، در آنها هم پاسخ کلیشهای بسیار دیده میشود.
مثلاً در زمان ما پدر و مادرها مصرّاََ معتقد بودند که ضمن احترام به شغل شریف «حمالی»، ما نهایتاً حمال میشویم که البته بعضی اعتقاد داشتند که همان موقع حمال هستیم که البته با پیشرفت تکنولوژی و آشنایی پدر و مادرها با مشاغل جدید امروزه این رویه تغییر کرده و بخصوص مادرها معتقدند که بچهها «یک چیزی» میشوند که آن یک چیز حتماً حمال نیست.
خالهها و داییها معتقد بودند که این بچه هوش سرشاری دارد و ضمن احترام به «یک جایی»، یک روز این بچه به یک جایی میرسد! البته اگر شما رقیب فرزندان آنها بودید ضمن احترام به «هیچ جا» شما به هیچ جا نمیرسیدید.
عموها و عمهها خیلی متأثر از رفتار پدر و مادر شما آینده شما را ترسیم میکردند و اگر شما را دوست داشتند میگفتند که این بچه خیلی «باهوش» است و ضمن احترام به مقام شامخ «پدر»، یک روزی مثل پدرش یک چیزی میشود، اما اگر پدر شما و همسرش را دوست نداشتند، ضمن احترام مجدد به مقام شامخ «پدر» میگفتند، این هم مثل پدرش هیچ چیز نمیشود.
بهترین روش برای فهمیدن آینده فرزندان، جستوجو در بین معلمهای مدرسه بود. نه اینکه معلمها بدانند؛ اما یکی از معلمها معمولاً میفهمید. شما باید بگردید و برای هر دانشآموز آن معلم خاص را پیدا کنید.
از نظر مشاوران مدرسه که همه دانشآموزان اگر با همین روند ادامه بدهند ضمن احترام به «مشکلات جدی»، در آخر سال به مشکلات جدی بر میخورند. معلمها هم اغلب معتقدند که ضمن احترام به «زندانیان و خلافکاران»، دانشآموزان آخرش از راه بهدر میشوند و از این حرفها! اما یک معلم هست که انگار همهچیز را میفهمد، یکی که هر دانشآموز یکی برای خودش دارد و مال من «علیرضا افخمی» بود؛ معلم ریاضی سال اول دبیرستان.
من استعداد خاصی در فیزیک، هندسه و ورزش داشتم، خودم در کودکی فکر میکردم که فضانورد بشوم، در راهنمایی تصورم این بود که مدیر یک جایی خواهم شد، اما در دبیرستان، وقتی آقای افخمی به ما موضوع تحقیق داد که یک جوان چه خصوصیاتی باید داشته باشد، وقتی نتیجه کارها را بررسی کرد و به کلاس برگشت از یک ساعت و نیم زمان کلاس، حدود یک ساعت در مورد تحقیق من صحبت کرد. نه اینکه از تحقیق خوشش آمده باشد، نه! از یک جمله خوشش آمده بود. من یک جایی از این تحقیق برای نقل قول از پدرم نوشته بودم: «پدرم میگوید…» و همین جمله شده بود موضوع کلاس ما!
اصلاً قواعد تحقیق را رعایت نکرده بودم، حتی حرف مهمی هم در تحقیقات من نبود. علیرضا افخمیِ جوان، که خیلی لاغر بود و ریش کوتاه یک دستی داشت از این شکل نقل قول من خوشش آمده بود. او همان معلم من بود که فهمید قرار است چهکاره شوم، اما من همیشه با او «ارّه بده و تیشه بگیر» بودم. نهایتاً روزی که فهمیدم او درست فهمیده بود، دوست داشتم اینها را برایش بنویسم و بخوانم، اما سرطان این حسرت را به دل من گذاشت و آقای افخمی را توی بیمارستان پیدا کرد و با خودش برد.
خیلی دوست نبودیم، اما میتوانستیم در پیری دوستان خوبی باشیم. مثل بعضیها که این روزها دوستان خوبی برای هم شدیم. «علیرضا افخمی» خیلی شاگرد داشت، حتی شاید وقتی بعد از مدتها من را میدید نمیشناخت، اما من فقط و فقط یک افخمی داشتم…
کد خبر 6094247